در حالی که برای دههها، ایالات متحده آمریکا و متحدانش به عنوان رهبری غیررسمی و غیرقابل جایگزین نظم جهانی قلمداد میشدند، امروزه شاهد ظهور محور جدیدی از قدرت هستیم که به تدریج ساختارهای موجود را به چالش میکشد. این تحول نه به صورت پنهان، بلکه علنی و گسترده در حال شکلگیری است و از طریق ترکیب سیاسی، اقتصادی و نظامی به دنبال بازتعریف قواعد بازی در عرصه جهانی است.
این تغییرات که از چند رویداد متنوع چون رژه نظامی بزرگ چین در میدان «تیانآنمن»، توافقهای گسترده انرژی در سیبری و گردهمایی سالانه گروهی از کشورهای منزوی و طرد شده در آسیا شکل گرفته، تصویر یک جبهه جدید را ترسیم میکند. این جبهه که متحدانی چون چین، روسیه و کره شمالی را در کنار خود دارد، نه تنها قصد دارد قدرت خود را حفظ کند، بلکه درصدد ایجاد نظم موازی و بدیلی برای نظم تحت رهبری آمریکا است.
چین، روسیه و کره شمالی؛ اتحادی با منافع مشترک
در مرکز این محور جدید، چین، روسیه و کره شمالی قرار دارند. این سه کشور به رغم تفاوتهای ایدئولوژیک و تاریخی، بر پایه اهداف مشترک در مقابله با هژمونی غرب متحد شدهاند. حضور ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون در رژه نظامی بزرگ چین نه تنها نمادی از همبستگی سیاسی است بلکه پیام واضحی درباره پایان انحصار غرب بر نظم جهانی ارسال میکند.
روسیه، به دلیل تحریمها و انزوای ناشی از جنگ در اوکراین، به شدت به حمایت اقتصادی و انرژی چین وابسته شده است. توافق «قدرت سیبری ۲» که جایگزین نیازهای انرژی پیشین روسیه شده، بیش از یک قرارداد تجاری است؛ این توافق راه تنفسی اقتصادی مسکو در شرایط فشارهای بینالمللی به شمار میرود. از سوی دیگر، چین با تضمین منابع انرژی خود، موقعیت خود را در معادلات قدرت جهانی تثبیت میکند و نقش محوری خود در بازارهای انرژی جهان را پررنگتر میسازد.
کره شمالی نیز که به دلیل تحریمها و فشارهای جهانی در انزوای سیاسی به سر میبرد، حضور رسمی و علنی در کنار دو قدرت بزرگ، مشروعیت قابل توجهی به موقعیت هستهای خود میبخشد. این حمایت ضمنی چین و روسیه، پیام مهمی برای جامعه جهانی است که تلاشهای غرب در کنترل برنامه هستهای پیونگیانگ را به چالش میکشد.
استراتژی انسجام جهانی بر پایه منافع مشترک
اما محور قدرت نوین فراتر از این سه کشور است. چین در حال گسترش شبکهای از روابط اقتصادی و سیاسی با کشورهای در حال توسعه و قدرتهای منطقهای است. از همکاریهای جدید با هند در چارچوب سازمان همکاری شانگهای تا توسعه روابط با اندونزی، چین در تلاش است تا جایگزینی برای نظم غربی ارائه دهد که بیشتر مبتنی بر همکاریهای چندجانبه و احترام به حاکمیت ملی کشورهاست.
ایجاد بانک توسعه جدید و ارائه فرصتهای سرمایهگذاری، بخشی از این استراتژی است تا کشورهای در حال توسعه را جذب کند. این کشورهای غالباً با جمعیتهای جوان و نیاز به فرصتهای شغلی بیشتر، به دنبال چشماندازهای پیشرفت و توسعه پایدار هستند و پیام چین مبنی بر یک آینده چندقطبی و بدون سلطه غرب، در بسیاری از آنها بازتاب مثبتی یافته است.
اریک اولاندر، تحلیلگر برجسته، معتقد است که «چین به عنوان گزینهای پایدارتر و قابل اعتمادتر در برابر آمریکا ظاهر شده است، به ویژه در آسیا که آمریکا به عنوان نیرویی پرتنش و درگیر در مناقشات منطقهای دیده میشود.» این پیام در حالی گسترش مییابد که چین تلاش دارد کشورهایی را به ائتلافی چندقطبی جذب کند که صرفاً بر اساس ایدئولوژی نیست، بلکه بر پایه منافع مشترک در کاهش سلطه آمریکا استوار است.
پیامدهای استراتژیک جهانی
این تحولات ژئوپلیتیکی پیامدهای عمیقی برای نظم جهانی و امنیت منطقهای دارد. به ویژه در منطقه هند و اقیانوس آرام، به نظر میرسد رقابت تسلیحاتی و تحکیم اتحادهای نظامی در حال شدت گرفتن است. متحدان آمریکا مانند ژاپن و کره جنوبی مجبور به افزایش بودجههای دفاعی خود شدهاند تا در برابر تهدیدات احتمالی مقاومت کنند.
این موضوع همچنین به پیچیدگی سیاستهای امنیتی اروپا دامن زده است، چرا که تنشهای ناشی از جنگ روسیه در اوکراین به مسائل حساس منطقهای در آسیا مانند تایوان و شبهجزیره کره مرتبط میشود. بنابراین، نظم جهانی در معرض چالشی چندجانبه و همزمان قرار گرفته است که امکان مدیریت آن را برای غرب دشوارتر کرده است.
سقوط نهادهای غربمحور و ظهور ساختارهای نوین
نظم بینالمللی که پس از جنگ جهانی دوم توسط غرب شکل گرفت، به تدریج از درون تضعیف میشود. نه از بیرون، بلکه به واسطه ساختارهای موازی و تلاشهای هماهنگ کشورهای غیرغربی، که در پی ایجاد نظام مالی، امنیتی و دیپلماتیک جایگزین هستند. این روند فرسایش طولانیمدت نهادها و هنجارهای بینالمللی است که دهها سال ثبات جهانی را تضمین کردهاند.
سؤال اصلی این نیست که آیا هژمونی آمریکا به چالش کشیده میشود، بلکه این است که چه نوع جهانی پس از پایان سلطه غرب ظهور خواهد کرد. جهانی که در آن چندقطبی بودن و احترام به تنوع ساختارهای حکومتی و توسعه، جایگزین نظم تکقطبی خواهد شد.
جهان در آستانه فصل جدیدی از تاریخ
در نهایت، روند تغییر نظم جهانی در حال حاضر یکی از مهمترین و پیچیدهترین پدیدههای قرن بیستویکم است. محور جدیدی از قدرت، با رهبری چین، روسیه و حمایت ضمنی کره شمالی، در حال ایجاد دنیایی است که قواعد آن را خود تعیین میکند و به دنبال کنار زدن نظم غربمحور است.
این روند، علاوه بر تغییرات ژئوپلیتیکی و اقتصادی، چالشهای عمیقی برای امنیت جهانی، همکاریهای بینالمللی و آینده روابط قدرت به وجود آورده است. جهان در آستانه فصل جدیدی از تاریخ است؛ فصلی که در آن دیگر بازیگران سنتی تنها فرمانروای میدان نخواهند بود و نظم جدیدی بر مبنای چندقطبی و تعاملات نوین شکل خواهد گرفت.




نظر شما